روزهای پایانی یک سال دیگر به نام 1393
زمان هم زمانای قدیم.... یک سالش اندازه ی سه چهار سال میگذشت ! مطمئنم اگه حال و هوای مردم اطرافم رو نمی دیدم فکر میکردم 6 ماه دوم سال رو شروع کردم! (البته گویا ویژگی سال اسبه) آخه انگار همین دیروز بود که سبزه های خشکیده ی هفت سین رو همراه با سمنوها و سرکه های چسبیده به ظروف و تنگ خالی که ماهیش یکی دو روز بعد عید عمرشو داد به شما رو جمع کردم... اما در کل عاشق تب و تاب و حال و هوای عیدم .... لذت خرید , لذت سفر, و البته لذت عیدی پدر و مادر ! ایشالا سال بز یکم بز وار بگذره آخه یه جورایی عاشق آرامش و بیخیالی جناب بز هستم! ...
نویسنده :
مامان مريم
10:09