عروسک کوچولوی دوست داشتنی
دخترک کوچکم امیدوارم یادم نرود کودکانه هایت را کفش های طلایی کوچکی که همراه با لباس عروس و تور و دستبندت گاه و بیگاه میپوشی و سخت مشغول بازی میشوی... گاهی که از باریکه ی لای در نگاهت میکنم عجیب دلم میخواهدت ... یادم باشد خوابیدن هایت را که از من میخواهی مثل دختر مهربون , ممول و سیندرلا موهایت را کمی مرتب کنم و پتو را تا شانه هایت بیاورم تا بخوابی ... چشمانت را محکم می بندی و سعی میکنی تکان نخوری تا ظاهر زیبایت به هم نریزد... و هر زمان که از خواب میپریدی بدنبال کفش و توری که من در خواب برداشته بودم میگشتی ... یادم باشد گاهی که صدای کلید درب خونه رو می شنیدی می دویدی توی اتاق , لباست رو عوض میکردی و میگفتی میخوام بابا لباسمو ب...
نویسنده :
مامان مريم
8:02