پسره مامان ضايع كن!
پسری ام !
بعضی روزا خیلی خیلی شیطون میشی و لنگ و لگدیه که نثار مامان میکنی!
یه طوریه که گاهی شکمم از حالت تقارن بیرون میاد و کلی میترسم ...(هفته ي 30)
این وقتاست که به بابایی میگم بدو بیا و ببین داره چیکار میکنه !
بابا مصطفی بیچاره از اون طرف خونه دوان دوان با لبخند حاکی از شوقش میاد و دستشو میذاره رو شکمم تا شیطونیاتو ببینه!
کم کم خندش تبدیل میشه به تبسم .... یکم بعدش تفکر ..... کم کم خسته میشه و میره سر درس و مشقاش!
آخه پسمل چرا وقتی بابایی میاد تکون نمیخوری؟؟؟
کافیه بابايي از شعاع یه متری ت دور شه ! اون موقع شروع میکني به ادامه ی هنرمنديات!
البته خودم که فکر میکنم بخاطر آرامش دستای باباییه که تو هم آروم میشی!
مامان زرنگتم از اینکار واسه خوابیدن راحت تو شبایی که شیطونیت میگیره استفاده میکنه و یه خواب راحت میره!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی