نامه اي به گل بابا و مامان
سلام بهنودم
نميدونم اين روزها كه تو دل مامان مریمی چيكار ميكني ؟
حرفهاي مارو ميشنوي ؟ نوازشهاي مارو احساس مي كني ؟
نميدونم ميدوني كه من و مامان چقدر دوست داریم از وقتي اسم قشنگت ميون ما اومد تمام تلاش ، انگيزه و هدفمون براي وجود تو بهترين , شد .
اين روزها تمام هم و غم بابايي اينه كه بتونه برا بهنودش بهترين باشه و بهترين ها رو براي شروع زندگي جگر گوشش فراهم كنه براي همين همش از ماماني كمك ميگيره و ماماني مهربون علاوه بر حمل تو قشنگ ، بايد برنامه ريزي هم برا بابايي بكنه آخه ماماني مسئول برنامه ريزيه و بابايي مسئول اجرايي .
گلم اينا رو براي اين برات نوشتم كه اگه بابا و مامان كم و كسري برات گذاشتن خجالت زدت نشن آخه اولين بارشونه
بي صبرانه منتظر ورود تو پسرم و دلسوزانه نگران زايمان مامان هستم .
برامون دعا كن چون از تو پاك تر در زندگيمون سراغ نداريم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی