پشت صحنه ی اتاق پسری
پشت صحنه ی اتاق پسری
بالاخره کارای سیسمونی تموم شد... اتاقت رو چیدیم و کلی ذوق زده شدیم!
به بابا مصطفی گفتم حتما به پسرم میگم که با وجود درسای سنگین و کار و مسئولیت های زندگی چقدر واسش زحمت کشیدی !
اول از همه رنگ کردن اتاق که خیلی سخت بود اما بابایی دوست داشت خودش این کارو برات بکنه :
البته مرجان نازم هم کلی به بابایی کمک کرد ....
بعد از اینکه رنگ اتاقت خشک شد نوبت طراحی رسید .... کلی تحقیق کردم و با همفکری خاله نرگس که روانشناسی میخونه تصمیم گرفتیم آسمون رو تو اتاقت طراحی کنیم ...
حالا دیگه نوبت پرده ی اتاق و کارای مورد تخصص خانوما بود ... پس خاله ریحان وارد میدون شد:
و بالاخره شروع شد !!!!
خرید سیسمونی رو میگم ....
بابا بزرگ در نقش خزانه دار و مامان فاطمه در نقش مسئول خرید وارد عمل شدن .
نمیتونم بگم چقدر زحمت کشیدن اما اینقدر میدونم که بابابزرگ با توجه به بیماری آقاجون و مامان فاطمه با وجود یاسمین کوچولو سعی کردن کوچکترین کم و کسری نذارن!
و اولین خرید ما سرویس چوب بود که بعد از کلی گشت و گذار بالاخره این سرویس رو دیدیم و هم من هم بابایی کلی ازش انرژی مثبت گرفتیم:
و کم کم چیدمان اتاق که هنوز کامل نشده در اولین فرصت عکساشو برات میذارم گل مامان