سال جدید و کلی اتفاق های خوب...
پسر گلم
سال تحویل امسال مثل سالهای گذشته نبود ,بودن تو سال نوی ما رو کلی پر انرژی کرد
خونه بابا علی و مادر با عمه ها و دختر عمه ها کلی خوش گذشت و از همه عیدی گرفتی ....
که البته قرار شد با بابا مصطفی پولای عیدیت رو بریزیم تو حسابت !!!!
قرار بود بابایی 12 فروردین بره کربلا که بخاطر همین ما زود برگشتیم مشهد و چمدون بابایی رو حاضر کردیم .... بابایی رفت و ما رو با کلی دلتنگی تنها گذاشت !
یک هفته بود اما واسه من یه ماه گذشت , تازه فهمیدم مادرایی که تنهایی بچه هاشون رو بزرگ میکنن چقدر صبور و بزرگوارن
شباهت زیاد تو به بابات , نمک رو زخم تنهایی من بود مدام دعا میکردم سالم برگرده که البته خواست خدا هم همین بود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی