عقیقه ی پسری
عزیزم
بابابزرگ یه گوسفند برای عقیقه , به ما هدیه کرد و ما هم تصمیم گرفتیم اونو وقف جلسات ناحیه ی مقدسه کنیم برای همینم دیشب بابایی با محمدآقا از ظهر رفتن خونه ی آقاجون "خدا بیامرز" و تا شب مشغول پختن آبگوشت شدن
البته ما که نتونستیم بخوریم اما کسایی که میل کردن میگفتن خیلی خیلی خوشمزه بوده
اینم بابایی و بهنود و دیگ آبگوشت عقیقه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی