بهنود خانبهنود خان، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره
بهناز خاتونبهناز خاتون، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

✿زندگي ما✿

اغما

1393/1/18 13:23
نویسنده : مامان مريم
631 بازدید
اشتراک گذاری


اپیزود ۱:

در حالت عجیبی مثل اغما فرو رفته ام...

اپیزود 2:

 در آشپزخانه بهنود در حال ریختن برنج ها روی فرش است و با لذت عجیبی روی دانه های برنج راه میرود و خوشحال از چسبیدن دانه ها به پایش به اتاق های دیگر میرود .

اپیزود 3:

درست در همان زمان در گوشه ی دیگر خانه بهناز پرتقالی که برای خودم پوست کنده بودم و فراموش کرده بودم بخورم را برای تسکین درد دندان های نیش زده اش له کرده و به لباس و فرش و مبلهای اطرافش میمالد و خوشحال از آزادی بی مرزش به من نگاه میکند و بلند میخندد !

 

نه اینکه نتوانم ! نمیخواهم از اغما بیرون بیایم!

پسندها (4)

نظرات (11)

مامان روژینا
18 فروردین 93 18:01
عزیزم نمیدونی با خوندن این پستت چقد خندیدمباور کن یه 2 ،3 دقیقه ای شد کاملا درکت می کنمدختر من که چن روز پیش رژ لبم رو گاز گرفت و خورد
شبنم
19 فروردین 93 15:55
سلام مریم جون خوبی؟سال نوتون مبارک باشه عزیزم چرا اینقدر دیر آپ کردی نگرانت شدم،باور کن امروز که عنوان پست جدیدت رو دیدم ترسیدمولی بعدش با خوندنش خندم گرفت و دقیقا اوضاعت رو جلوی چشمم تصور کردمخیلی خیلی بامزه بود واقعا خدا بهت صبر بده با این دوتا وروجکروی ماهشون رو ببوس و عکس جدیدشون رو زودتر بذار اگه ممکنه
شبنم
19 فروردین 93 16:00
سلام مریم جون خوبی؟سال نوتون مبارک باشه عزیزمکجایی بابا چرا اینقدر دیر به دیر آپ می کنی؟باور کن از دیدن عنوان پست جدیدت ترسیدمولی بعد با خوندنش کلی خندیدمو اوضاعت رو تصور کردمخیلی بامزه است خدا بهت صبر و توان بده عزیزم لطفا زود زود زود عکسای جدیدشونو بذار که خیلی منتظرم دوست جون سال نوی شما هم مبارک دورادور میبوسمت ایشالا سعی میکنم زودتر وبلاگ آپ کنم
مرضیه مامان آنیتا
23 فروردین 93 9:57
شیطنتهای بی مرز کودکی شان رو ببخش و آرامشت روحفظ کن ,چند نفس عمیق و جیغ بنــــــــــــــــــــــــــــــــــتفش! چند روز پیش به آنیتا می گفتیم بابا کی بزرگ بشی بری مدرسه دیگه بدونیم سرگرمی و از این ریخت و پاش ها نمی کنی!!!! یعنی تا این حد از یه بچه دوساله ما توقع داریم
مامان آوا
23 فروردین 93 11:15
ای جان چه وروجکهای بامزه ای. خدا برات حفظش کنه مامانی
مامان روژینا
25 فروردین 93 13:19
عسیسم کجایی پس ؟ دیر به دیر آپ میشی؟ چه خبر از شیطون بلاها؟!!!!!!!!!!!پیش ما بیا عکسای جدید دارم
مامان مريم
پاسخ
بخدا خیلی سخت شده برام تا میرم پای لپ تاپ این دوتا فنقلی هم میان و نمیذارن کارکنم حتما میرم مرسی
مامان روژینا
26 فروردین 93 12:08
مرسی که اومدی عسیسمراستی ما تو لیست دوستات نیستیم
مامان روژینا
26 فروردین 93 12:10
مرسی که اومدی عسیسمراستی ما تو لیست دوستات نیستییییییییییم
مامان مريم
پاسخ
عزیزم تو تو قلبمی لیست چیه !!! حتما لینکت میکنم
مامان هانا جون و آ ریا جون
31 فروردین 93 5:32
سلام عزیزم دیگه به ما سر نمیزنییی خدا کوچولوهای نازت و حفظ کنه...♥♥♥ اغما رو چقدر قشنگ نوشتی... حال خیلییی از روزای منم این طوری داره سپری میشه... ولی میگذره...
مریم--------❤
9 اردیبهشت 93 18:21
مامان گل نسا
18 مرداد 93 18:11
خدا صبرت بده.