آقا و خانم من
شیرینی این روزهایم آنقدر زیاد شده که از توان شکرگزاری خدا عاجز ماندم
پسرکم قد کشیده و در شرف مستقل شدن قدم بر میداره اینو از سریع تر کردن سرعتش در پیمایش آخرین پله های خونه برای رسیدن به درب و باز کردن آن با دسته کلیدش فهمیدم
از ابراز دلتنگی اش با این جمله که " مامان جون میخوام برات یه جایزه ی بزرگ بزرگ بزررررگ بخرم"
و از تقسیم عادلانه ی بالش برای خواباندن باب اسفنجی و ستاره کنار خودش فهمیدم....
و درست آن روی سکه ,دخترکی با شیطنت های هوشمندانه کودکی اش را آغاز کرده , عروسکهایش را روی پایش میگذارد و تکان میدهد و عاشق رقصیدن است :
نتایج مشورت خواهر و برادر :
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی