هووی عزیز تر از جانمان
مزه ی گرفتن یه گل خوشگل لابه لای خستگی های این روزای زندگی م مثل یه شربت آلبالوی تگرگی وسط بیابونه , یه طوری دل و جیگرتو خنک میکنه که دلت نمیخواد تموم بشه ... حالا اگه احیانا این وسط بیابونی درست زمانی که داری این لیوانو نزدیک دهنت میبری یه نفر سومی بیاد و بگیرش ازت ... هیچی دیگه هیچ اتفاقی نمیوفته چون اون نفر سوم معمولا کسی نیست جز :
بهناااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااز
و این چنین است که فی ما بین یک تبادل گل احساسی و قشنگ دخترک پدیدار شد و چنان با قمزه ی شتری گل رو از چنگال مان درآورد که گویی به منظور ایشان تهیه شده و نهایتا در آغوش بی مثال پدر جای خوش کرد...
و ما ماندیم و بیابان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی