مهندس 4 ساله ی من
بطور کلی نسبت به کلیه دورس منطقی مثل ریاضیات مثلثات و .... نظر خوبی ندارم که هیچ , نظر بدی هم دارم و البته این موضوع تعمیم داده میشه به مهندسی ها بالاخص الکترونیک و مکانیک!!!! اگرچه قبولی من در دانشگاه رشته ی مهندسی سخت افزار این رو رد میکرد اما از اونجایی که دنیا تقریبا زیرکانه فال گوش ایستاده ببینه چیا رو دوست نداری , ذکاوت و علاقه شدید بهنود به الکترونیک کشف شد!!!!
مدتی بود که بهنود بشدت بدنبال انواع سیم ها, یو اس پی ها و در یک کلام کلیه لوازم صوتی و تصویری موجود در خونه بود که بقول خودش مهندسی ش کنه خیلی پیگیر موضوع نبودم تا این که یک اختراع جالب منو به فکر وادار کرد:
اختراع کوچک بهنود عبارت بود از یک سیم شارژر که از یه سر به تبلت و از سر دیگه به دستگاه DVD خورده بود و یه سیم دیگه که از خروجی پشت دستگاه به ورودی تلویزیون وصل میشد به عبارت دیگه یک کانال برای خودش درست کرده بود که بتونه شارژش کنه ... مدام در حال تغییر کابل ها و ورودی های مختلف دستگاه بود که النهایه خنده ی زیرکانه و در عین حال شیطنت آمیزش خبر از موفقیتش میداد !
این جرقه ی نه چندان کوچک باعث شد که علاقه ی پنهان شده و خاک خورده همسرم هم سر از خاک بیرون بزنه و چنان شکفته بشه که ساعتها با دستیار کوچکش مشغول آزمایش های بستن مدار های مختلف باشند...
(بهنود و کیت آموزشی مدار ها)
چشم امیدم به بهناز دوخته شده تا شاید راه مادرش را پی بگیرد و به جرگه دوستداران هنر و هنرمندان بپیونده!!
(در حال آرایش به سبک پدرانه)