بوی عیدی/ بوی توپ / بوی کاغذ رنگی با اینا زمستون رو سر میکنم
یاد گذشته افتادم
زمان زیادی نگذشته بود اما برای من حال و هوای اون روزا داره تبدیل به خاطره میشه
آماده شدن برای نوروز
تلاشی که برای مرتب نشون دادن سبزه های کج وکوله ی عید , با بستن روبان قرمز دورش میکردیم
پیدا کردن سنجد و سماق از میون دار و دواهای مامان و جور کردن سکه های بزرگ و کوچیک سفید و زرد از جیب بابا
بوی سمنوی تازه پخته شده که البته یکمی دل آدم رو میزد
تنگ و ماهی قرمز و تخم مرغ هایی که با آبرنگ طراحی شده بود
رفتن حموم اجباری قبل سال تحویل و پوشیدن لباس های نو
لباسهایی که حتما باید روزای آخر اسفند میخریدی و دقیقا قبل از سال تحویل میپوشیدی
نشستن سر سفره و روبوسی های بعد تحویل سال
عیدی های لای قرآن
عید دیدنی های بی ریا و عیدی های فراوون !
اون روزا نه خبری از میز های رنگارنگ هفت سین بود و نه ظرفهای گرون قیمت هفت سین
اون روزا نوروز واقعا نو روز بود
نمیتونم بگم که چقدر دلم برای اون روزای قشنگ تنگ شده ولی این عهد رو باخودم میبندم که این رسوم زیبا رو حتما برای فرزندام زنده نگه دارم !