سیاست مدار10 کیلویی من
به یاد گذشته دسته ی گیم کوچکی برای پسرم خریدم که هرروز بعد از اداره چشم براه هدیه یا همون جایزه ی پسر خوب بودنش هست. با شوق زیاد مشغول شنیدن موزیک های دسته شده بود.
سمت دیگر بهناز ساکت ایستاده و به گمانم در حال تفکر یا کشیدن نقشه ای پیچیده ای بود.
بهنود همچنان در حال بازی...
بهناز با لبخند فوق العاده هوشمندانه ای دوزانو جلوی پسرکم نشست و ظرف چند ثانیه با سرعت تمام به سمت اتاق رفت...
اونقدر سریع گیم رو از دست بهنود گرفته بود و از صحنه ی جرم دور شده بود که من شک کردم که گرفت یا نه ... پسرک ساده ی من هنوز در بهت بسر میبرد!
* با حقوق بعدی قصد خرید دوربینی کردم با قابلیت 10 بار آهسته کردن تصاویر
*و در عجبم از این کودک با پاره ای گوشت و اندکی استخوان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی