تقديم به همسرم
خدايا ميخواستم بهت بگم ازش ممنونم
از اوني كه شبها با هر بار بيدار شدن من بيدار ميشد و نگراني رو با تمام وجودم تو چشماش ميديدم ....
از خستگی هایی که سعی میکرد نشون نده .. از آرامشی که میدونستم داره تلاش میکنه تا خیلی بیشتر از اون چیزی که تو یه زندگی میشه پیدا کرد ؛ به خونه بیاره
از روزایی که وقتشو برای من میذاشت و شبایی که تا نصفه های شب بیدار می موند تا درساشو بخونه ....
از روزای سرد زمستون که زود تر میرفت و ماشین رو گرم میکرد...
از شبایی که وقتی خسته بر میگشتم تو تخت دست مهربونش رو ميذاشت زیر سرم تا بدونم هر لحظه به يادمه ...و اين بدون اغراق بهشت منه ....
و امروز شايد فهميدم عشق چقدر بزرگ و مقدسه ...
عشق من هيچ وقت فراموش نميكنم به پسرم بگم پدرش خيلي بيشتر از من براش زحمت كشيده ....و تا ابد محبت هاش رو فراموش نخواهم كرد...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی